دبستان دخترانه میزان
??????
?بسم الله الرحمن الرحیم?
امروز وارد کلاس که شدیم میزها و صندلی ها چیده شده بود، ریحانه سادات میگفت انگار برای صبحانه دیر رسیدم و فعالیت ها شروع شده.
خانم گفتن از امروز قراره میزها و صندلی همین مدلی باشه و دیگه نمیچینیم کنار دیوار.
باران میگفت اتفاقا به کلاسمون خیلی میاد.?
بعد از خوردن صبحانه ، باهم سوره و شعرمون رو خوندیم.
قطار بازی و گفتگو رو انتخاب کردیم و سوار شدیم.
کلاس بازی :
خانم برامون حلقه آوردن و گفتن اول هر دو نفر یه حلقه رو باهم جابجا کنیم و ما با دستامون حلقه رو گرفتیم و بردیم.
بعد خانم گفتن حالا یجوری حلقه رو برداریم که دستامون بهش نخوره?
یکی از دوستامون گفت با دلمون بگیریم?
خانم گفتن بله تو این مرحله که یک کار گروهی هست ، باید حواسمون به دوستامون باشه و باید دوتایی حلقه رو ببریم?
تو مرحله بعدی هم حلقه رو برای هم قل دادیم.
کلاس گفت و گو:
امروز کارت بازی داشتیم ، با چشم بسته یه کارت برمیداشتیم و روی کارت هر شکلی که علامت “؟” بالای سرش بود تبدیل به همون میشدیم و باید سوال میپرسیدیم.
بجایگربه ، کرم ، داداش ، مامان ، بابای سرآشپز ، بچه کانگورو ….. سوال پرسیدیم.
بعضی از دوستامون داستان کارت رو تعریف میکردن و خانم کمک میکردن که سوال بپرسن.
هرکدوم سه بار کارت بهمون رسید.
توی گروه دوم هی تعریف میکردیم ، خانم گفتن زمان میگیرن و دو دقیقه وقت داریم که باهم تعریف کنیم بعد دوباره ادامه ی کارت بازی.
بعد جابجا شدیم.
موقع خوردن خوراکی نگاه کردیم که کدوم خوراکی ها سبزه کدوم زرد.
بیشتر دوستامون خوراکی هاشون سبز بود.
بعد نوبت قطار هنر و مهارت بود.
میز صورتی سبز: هنر
فردا جشن داریم و قراره کلاس رو تزئین کنیم.
تولد امام حسن عسکری (ع) ، بابای امام زمانه.
کاغذهای رنگی رو قیچی کردیم و اولی رو گرد چسبوندیم و کاغذهای بعدی رو دور کاغذ گرد قبلی گرد کردیم.
بعد قراره ریسه هامون رو بهم وصل کنیم تا یه ریسه بلند بشه.
میز زرد: مهارت
اول یکم با انگشتمون ورزش کردیم تا یکم قوی بشه، بعد خانم به هرکدوم یه صفحه سوراخ سوراخ دادن که قرار شد با میخ های پلاستیکی روش نقاشی بکشیم.
فقط قرار بود میخ هارو صاف فشار بدیم تو صفحه که نشکنه.
کلی نقاشی های بامزه کشیدیم.
بعد جابجا شدیم.
بعد از مرتب کردن میز و صندلی ها وسایلمون رو برداشتیم و آماده شدیم برای رفتن…
?????