قرارمان یک میزبانی بود!
از هفته قبل تمرین می کردیم و به یکدیگر خاطر نشان می کردیم که قرار است به زودی میزبان مادرانمان باشیم!
پس باید دقت در رفتار، گفتار و تمرین نظم و ادبمان را بیشتر کنیم!
خواستیم که مادرانمان را دعوت کنیم تا نظاره گر گوشه ای از روزهای پر قصه کلاس ما باشند!
خنده هایمان را بشنوند!
قهر و آشتی هایمان را مزه کنند!
یادگرفتن هایمان را شاهد باشند!
و کنار هم زیست مان را زندگی کنند!
خودمان انتخاب کردیم که دوست داریممادرمان در کدام یک کلاس ها کنارمان باشند!
خودمان برگه دعوتنامه را تزیین کردیم!
خودمان کلمات توصیف مادر را انتخاب کردیم و نام خودمان را برای مادر آن گونه که دوست داشتیم نوشتیم!
خودمان رنگ پاکت را انتخاب کردیم و هرمدلی دلمان خواست پاکت ساختیم!
و خلاصه دعوتنامه را آماده کردیم!
جای مادرانمان خالی بود وقتی تمام ذوق دخترانه مان را با رنگ و مداد و چسب برای مادر می ساختیم!
برای تقدیم دعوتنامه هم گفتگو کردیم!
و فردای آن روز از شیوه ای که دعوتنامه را به مادر دادیم تعریف کردیم!
هرکس ایده ای را اجرا کرده بود!
از کشیدن نقشه گنج تا چسباندن روی آیینه!
از زانو زدن جلوی مادر تا پوشیدن لباس مهمانی و تقدیم کارت!🤗
امیدواریم میزبانان خوبی باشیم!
انشاالله روزی نامه ی دعوت به جشن ظهور حضرت منجی را تقدیم مادرانمان کنیم!!