جشن پدر و دختری/دبستان۱ دخترانه/۵ بهمن ۱۴۰۲

به نام خدا

📆جشن روز پدر برای ما، نه از چهارشنبه صبح که از چند روز قبل شروع شد!از روزی که درکلاس فارسی، موضوع جمله سازی و بندنویسی هایمان پدر بود.از زنگی که سرکلاس اوریگامی گل های کاغذی درست کردیم برای تزیین دعوتنامه روز جشن!از وقتی که درمورد اینکه چه طور میزبان بهتری باشیم و بابا را چه طور به جشن دعوت کنیم گفتگوها کردیم!

📜نامه های دعوت را رساندیم و مهیای جشن شدیم!

صبحگاهمان با این گفتگو رقم‌خورد که چه هدیه ای برای باباها مناسب است!

هرکس چیزی گفت! از همه حرف ها نتیجه گرفتیم که اول باید ببینیم چه‌ چیزهایی بابا را خوشحال می کند!کم کم گفتگوها و پاسخ ها عمیق تر می شد!

درآخر نتیجه گرفتیم نقطه اشتراک سلیقه ی همه ی باباهایمان‌این‌است که ما دختران با اخلاق، با ایمان و درس خوانی باشیم!پس شروع کردیم یکی یکی هدیه هایمان را آماده کردن.به بهانه ی جشن،درس را تعطیل نکردیم! چون برای بابا درس خواندن ما هدیه بود!

برای دبستان۱ صبح نوبت حضور پدرانمان بود و ظهر درس ها ادامه داشت و برای دختران دبستان ۲ عصر پذیرایی پدران بودیم و صبح کلاس ها برگزارشد.

📿زیباتر از هر روز نمازمان را خواندیم و قرار گذاشتیم در جشن پدر و دختری حسابی مراقب حجابمان باشیم. این هم یکی دیگر از هدیه های ما بابا بود!

🎁نوبت به یادبود رسید! یادگاری که از این‌عید به دست بابا دهیم که ساخته ی دستانمان باشد! بازی رنگ و نخ و طرح شروع شد!

دختران کلاس سوم تا ششم جاکلیدی های چوبی را شماره دوزی می کردند تا هر گره اش، نشان از عمق محبت و دلبستگی شان به پدر باشد!

طرحی برای پدر و رنگی به سلیقه ی پدر و قصه هایی که پشت هر انتخابشان بود شنیدنی بود!

و دختران پیش دبستان و اول و دوم‌مان ابزار ساخت قاب های یادبود نام مولا علی علیه السلام را به منزل بردند تا در کنار مادر، روایت گر دست سازه ای برای ارادت به پدر باشند!

🎈و شروع شد جشنی به میزبانی ما!

برنامه های سرودخوانی و دکلمه سرایی مان را تقدیمشان کردیم!

جای مادران خالی بود آنجا که بعد از اجرای برنامه،همه بچه ها به سمت پدرهایشان دویدیم تا هدیه مان را به بابا تقدیم کنیم!

💫در دستمان جاکلیدی و دلنوشته برای بابا بود اما هدیه اصلی آغوش پر محبت یک دختر برای پدرش بود!

🎊و دیگر ما بودیم و غرفه های بازی و پذیرایی جشن که بهانه های کوچکی بودند برای بیشتر با هم‌بودن پدران و دختران ما.

🎉مدرسه ی ما بود و بابا ها! هر کلاس غرفه ای شده بود برای انتخاب و نشاط و تجربه!از سروصدای مسابقه طناب کشی درحیاط تا سکوت و آرامش غرفه کاغذ و تا! از سرعت در بازی جرثقیل تعادل تا دقت در ساخت برج همدلی!از ذوق ریختن دومینوهای گروهی تا شیرینی چای صبحانه و کیک عصرانه!

همه و همه حواسشان بود که امروز جشن اتفاق مهمی ست! میلاد بابای همه ی ما!

✨️السلام علیک یا ابانا! یا علی بن ابی طالب (ع)

بابا سلام…

سایه تان‌مستدام…✨️