💡نمایش شهرلامپ های خاموش💡
روزی روزگاری، الکترونی از شهر لامپ ها عبور می کرد ، الکترون متوجه شد که این شهر سال هاست در خاموشی به سر می برد، الکترون از یکی از لامپ ها علت این خاموشی را پرسید، گفت ما سال هاست هیچ ارتباطی با بیرون از شهر نداریم و در خاموشی مانده ایم ، الکترون به سرعت ، دوستان خود را صدا کرد و به سفر به شهر لامپ ها فراخواند، مسیر طولانی بود، باید الکترون ها فکر تغذیه خود می بودند، یک باتری را فراخواندند، الکترون ها وارد باتری شده و تغذیه می کردند سپس با انرژی مثبت از ان بیرون آمده و به سمت شهر لامپ ها ادامه حرکت می دادند، در راه به راهی برخوردند که اتصال را قطع کرده بود، پلی زدند و نامش را کلید گذاشتند، راه متصل شد و در نهایت الکترون ها به شهر لامپ ها رفته و روشنایی را به این شهر اوردند.