⏰️قرارمان ۷:۳۰ صبح بود اما از ۷ مهمان هایمان رسیدند… معلومبود شوق رسیدن به جشن، سحرخیزشان کرده بود در اینروز تعطیل!
📸یکی یکی مثل فرشتگان تازه پرگشوده، می آمدند و بی صبرانه منتظر سر کردن چادرهای گل گلی شان بودند تا با مادر، عکس یادگاری بگیرند!
به رسمصبحانه های سالمهر روز، امروز نیز میزبانشان بودیم با چاشتی که گرمی جمعمان را دلچسب تر کند.
کم کم مهیای حرکت شدیم!
حرکت به سمت قبله ی تهران!
حال مسافر بیت الله را داشتیم…
✨️به سالن اجرای برنامه که رسیدیم یکی یکی چادرهای احراممانرا پوشیدیم و لبیک گویان روی سن رفتیم تا سوره مبارکه ی قدر بخوانیم! باشد که امروز قرآن بر حیات مان نازل شود.
✨️ما امروز میزبان مادرانمان بودیم در جشن عبودیتمان! تا نشاندهیم بزرگشده ایم! انقدر که بتوانیمخودمانتنهایی با خداوند صحبت کنیم! دعا کنیم و اجابت شویم!
پس از اجرای برنامه هایمان و دیدن و شنیدن و خواندن و خندیدن هایمان نوبت به اقامه ی نماز ظهر و عصر رسید!
🪻و چه نمازی بود،اولیننماز بعد از جشنبندگی! آن همدر کنار مادر و در صحن و سرای حضرت عبدالعظیم حسنی!
بعد از نماز شیرینمان به دارالضیافه رفتیم تا مائده های بهشتی روزیمان شود.و در آخر زیارتی دسته جمعی که حلاوت امروز را دوچندان کرد.
هوا کمی سرد بود و عطر چای صلواتی چایخانه ی حرم عجیب دلهایمان را برد به چای عراقی اربعین…
😊 به مدرسه که رسیدیم دلمان لبریز بود از نشاط عبودیت! و دوست داشتیم طعم این روز خاطره انگیز را گوشه لپ مان نگه داریم و تا تمام عمر مزه کنیم!
🌟 اللهم الرزقنا حلاوه معرفتک… 🌟