اردوی محله‌گردی،راهی برای یادگیری/پایه چهارم دخترانه

🧭🗺اردوی محله‌گردی؛ راهی برای یادگیری 🧭🗺

این بار کلاس مطالعات‌ اجتماعی‌مان را نه در حالت نشسته و ثابت که در حال حرکت و نه در کلاس که در محله‌مان برگزار کردیم!

قبل از خروج از مدرسه، در گروه‌های ۳-۴ نفره‌مان مسئولیت‌های دفترچه را تقسیم کردیم و هر کدام‌مان مسئولیتی را به عهده گرفتیم؛ چشم و قلم گروه، قطب‌نمای گروه، مهندس و زمان‌سنج گروه، دانشمند گروه، ناظم گروه و مدیر گروه‌.

سپس وقتی که از زیر قرآن رد شدیم و از مدرسه خارج شدیم، قطب‌نماهای گروه حواس‌شان بود که صفحه نقشه‌ی دفترچه را باز کنند و موقعیت مدرسه‌مان و مسیری که در حال طی کردنش هستیم را پیدا کنند. اولین مغازه‌ای که دیدیم فست‌فودی بود که البته بسته بود.

بعد به همراه مربی‌ها و کمک ناظم و مدیر گروه و یادآوری نکات ایمنی از خیابان رد شدیم. در آن طرف خیابان ورزشگاهی که برای ورزش به آنجا می‌آییم را دیدیم و بعد به سمت بازار میوه‌ و تره‌بار رفتیم. هنگام ورود به زمان‌سنج‌های گروه سپردیم که اینجا ۱۵ دقیقه توقف داریم که حواس‌شان باشد‌‌. توضیح دادیم که اینجا قرار است دوتا قسمت از دفترچه را پر کنیم. يک قسمت، جدولی است که باید در آن نام اجناس، واحد شمارش آن‌ها و قیمت‌شان را بنویسیم و قسمت دیگر بخش میوه و تره‌بارِ صفحه جمع‌آوری اطلاعات است. دخترانمان با دقت میوه‌ها، سبزیجات، محصولات پروتئینی و محصولات کارخانه‌ای را مشاهده کردند، قیمت‌شان را یافتند و واحد هر کدام را کشف کردند و در دفترچه نوشتند. زمان‌سنج گروه، اینکه چقدر زمان دارند را به بچه‌ها یادآوری می‌کرد و مدیر گروه‌، بچه‌ها را به سمتی که مربی‌ها می‌گفتند هدایت می‌کرد.

بعد از گشت‌وگذار در بازار میوه‌وتره‌بار به سمت میدان حرکت کردیم. نماد بازیافت را روی نقشه دیدیم و هر لحظه منتظر بودیم خود غرفه بازیافت را هم از نزدیک مشاهده کنیم. وقتی به غرفه بازیافت رسیدیم باهم مفهوم بازیافت را که کلاس سوم خوانده بودیم، مرور کردیم. يکی از مربیان اسم قدیمی میدانی که دورش جمع شده بودیم را گفتند، همچنین در مسیر به شکل خانه‌ها توجه کردیم، به این فکر کردیم که در گذشته این محله چگونه بوده است و حالا چه تغییراتی کرده است؟!. به کمک مربی‌ها و حواس‌جمعی دخترانمان نسبت به نکات ایمنی، از خیابان عبور کردیم و به بوستان رسیدیم.

از داخل بوستان مغازه‌های آن طرف خیابان‌، یعنی سوپر میوه، سوپرمارکت، لبنیاتی و املاکی را مشاهده کردیم و در نقشه‌مان علامت زدیم تا بعدا برایش نماد طراحی کنیم. کمی جلوتر که رفتیم مکانِ دو نمادی که در نقشه کنار هم بودند را کشف کردیم؛ داروخانه و درمانگاه! در راهنمای نقشه اسم این دونماد را نوشتیم. حالا دوباره نوبت دانشمندهای گروه شده بود. قرار شد در پارک بچرخیم و گیاهان را خوب تماشا کنیم؛ نام درختانی که می‌بینیم چیست؟ برگ درختان چه شکلی و چه رنگی هستند؟ میوه دارند؟ چند نوع گل می‌بینیم؟ بعد از جمع‌آوری اطلاعات راجع به گیاهانِ پارک محله‌مان، به سمت مسجد حرکت کردیم. در راه، یک مغازه خرازی و آموزشگاه رانندگی را دیدیم و در نقشه علامت زدیم.

به نام خیابان‌ها و کوچه‌ها که مزین به نام شهدا بودند، توجه کردیم و با خط خوش در دفترچه‌مان، در کادرهای مشخص شده نوشتیم. به مسجد رسیدیم. قبل از حرکت وضویمان را گرفته بودیم. وارد مسجد شدیم، کمی استراحت کردیم و خوراکی کوچکی خوردیم.

مربی‌ها برایمان از مدرسه کیف‌های نمازمان را آوردند، چادرمان را سر و سجاده‌مان را پهن کردیم تا اذان را بگویند و نمازمان را به جماعت بخوانیم. حضورمان شور و شوق متفاوتی را به مسجد آورده بود، امام جماعت متوجه شده‌ بود و یکی خانم‌های مسجد هم بهمان هدیه داد.

نماز ظهر و عصرمان به جماعت خواندیم و به سمت مدرسه راه افتادیم تا ناهارمان را بخوریم. با اینکه کلی راه رفته بودیم و کلی فکر کرده بودیم اما حالمان خوب بود و خوشحال بودیم از اینکه این کلاس را نه در مدرسه که در محله برگزار کردیم. آن هم نه فقط کلاس مطالعات‌ اجتماعی‌مان بلکه کمی کلاس ریاضی، علوم، هدیه‌‌های آسمان، فارسی و خوش‌نویسی‌مان هم همراه‌مان بودند! قرار شد دخترانمان با هم‌گروهی‌هایشان گزارش اردو را بنویسند و یک تصویر زیبا از اردو را برایمان نقاشی کنند‌ و دفترچه را به مدرسه بیاورند که با فعالیت‌های مختلفی که در دفترچه انجام دادیم، در کلاس‌های مختلف کار داریم.

📽🔻🔻📽🔻🔻📽